جدول جو
جدول جو

معنی گسسته بنیاد - جستجوی لغت در جدول جو

گسسته بنیاد
(گُ سَسْ تَ / تِ بُ)
مستأصل. برکنده بنیاد. (آنندراج). نااستوار:
گر ستانم به زور بیداد است
ورنه صبرم گسسته بنیاد است.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گسسته بنیاد
آنکه از بنیاد برکنده شده مستاصل، بی ثبات پا در هوا: گرستانم بزور بیداد است ورنه جرم گسسته بنیاد است. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سست بنیاد
تصویر سست بنیاد
بی دوام، ناپایدار
فرهنگ فارسی عمید
(خُ جَ تَ / تِ بُنْ)
آنچه بنیادش مبارک است. ظاهراً در وصف ابنیه بکار میبرند، بگاه توصیف و محض خوش آمد صاحب بنا از بنای او آنرا بدین گونه وصف کنند. خوش بنا
لغت نامه دهخدا
تصویری از سست بنیاد
تصویر سست بنیاد
بنایی که شالده آن سست باشد، زبون ضعیف النفس
فرهنگ لغت هوشیار
سست بنیان، ناپایدار، متزلزل، زبون، ضعیف النفس
فرهنگ واژه مترادف متضاد